تبليغات و جنگ روانى - قسمت دوم

پدیدآورمحمد کاویانی

تاریخ انتشار1388/12/13

منبع مقاله

share 587 بازدید
تبليغات و جنگ روانى - قسمت دوم

محمد كاويانى

تبليغات و جنگ روانى، در روان‏شناسى اجتماعى از اهميت به سزايى برخوردار است. در اين مقاله، ابتدا مفهوم تبليغات و جنگ روانى از ديدگاه روان‏شناسى مورد كنكاش قرار گرفته و پس از آن ديدگاه قرآن ارزشيابى شده است.
آنچه بيان شد فقط بعضى از شيوه‏هاى جنگ روانى است. شيوه‏هاى ديگرى از قبيل: موج روى موج ايجاد كردن و مطلبى را تحت‏الشعاع قرار دادن، جعل مصاحبه‏هاى دروغين و نسبت دادن آن به اسرا و يا متهمان زندانى، استراق سمع به شيوه‏هاى مختلف، كنار هم گذاشتن چند تصوير و مونتاژ كردن تصوير واحد و استفاده تبليغى كردن از آن، مصاحبه‏هاى جهت‏دار با بعضى مسؤولان و به اصطلاح مچ‏گيرى از آنان، دادن اطلاعات اضافى (مخاطبين) به مخاطب، به‏گونه‏اى كه در انبوه اطلاعاتِ مربوط به يك موضوع، مخاطبين دچار نوعى سردرگمى شوند وجود دارند كه ذكر همه آنها در حوصله اين مقال نيست.
به هرحال صحنه جنگ روانى را مى‏توان به بازى شطرنج تشبيه كرد؛ بازيگر حتى‏المقدور چند حركت احتمالى خود و حريف را در ذهن دارد و بر اساس آن تصميم مى‏گيرد و حركت مى‏كند. گاهى لازم است به طور ناشناس تيرى به تاريكى بيندازد، تا اگر نتايج مثبت به بار آورد، آن را برعهده بگيرد و اگر نتايج منفى به بار آورد، خودش نيز به دنبال مقصر بدود؛ مثل دزدى كه در حال فرار است، اما براى راه گم كردن مرتب فرياد مى‏زند: آى دزد، آى دزد.
گاهى بايد آشكارا تبليغ كند، مثل آن جا كه كسى مى‏خواهد حزب تشكيل دهد و عضو رسمى و هوادار بگيرد. گاهى نيز لازم است تبليغات به طور كامل و هميشه مخفى باشد، مثل اينكه كشورى همواره در تلاش است تا منابع اقتصادى كشور ديگرى را به سود خود مصادره كند، كه در اين صورت نه‏تنها هدف و نيّت خود را آشكار نمى‏سازد بلكه بسيار پيچيده و در لفافه عمل مى‏كند و حتى اگر افشا شود، باز آن را انكار مى‏كند و ... .

تبليغات و جنگ روانى در قرآن

در قرآن به شيوه‏هاى متعددى از جنگ روانى(9) و تبليغات(10) اشاره شده است. بعضى از آن‏ها به مؤمنان و محتواى ايمانى آنان اختصاص دارد. بعضى به غيرمؤمنان اختصاص دارد و بعضى نيز مشترك است.
تفاوت مهم جنگ نظامى با جنگ روانى اين است كه در جنگ نظامى، معمولاً فرصت مقابله به مثل و عقب راندن دشمن وجود دارد، اما در بسيارى از شيوه‏هاى جنگ روانى كسى كه حركت اول را انجام بدهد و ضربه اول را بزند پيروز است. از اين رو، اسلام عمده‏ترين كار در جنگ روانى را، اقدامات پيشگيرانه و مقاوم‏سازى مؤمنان در مقابل تبليغات و جنگ روانى دشمن مى‏داند كه به بعضى از آنها اشاره مى‏شود.
آنچه تحت عنوان شيوه‏ها ذكر مى‏كنيم، هركدام در شرايط و زمينه فرهنگى ـ اجتماعى خاصى كاربرد دارند، اما مواردى نيز وجود دارد كه در تمام شرايط و زمينه‏ها و در تمام شيوه‏هاى جنگ روانى، مؤثر است. آن‏ها را نيز به صورت جداگانه و تحت عنوان اصول جنگ روانى و تبليغات اسلامى مى‏آوريم.

الف. اصول تبليغات و جنگ روانى

1. ضرورت تبليغ و جنگ روانى: اسلام پيروان خود را به تبليغ و دفاع از حريم اسلام فرامى‏خواند و مى‏فرمايد: «چرا از هر فرقه‏اى از مؤمنان، دسته‏اى كوچ نمى‏كنند تا در دين، آگاهى عميق يابند و پس از بازگشت، قوم خود را بيم دهند، تا شايد آنان از كيفر الهى بترسند؟» (توبه، آيه 122). «شما اى مؤمنان براى مبارزه با كافران همه نيرو و توان خود را آماده كنيد و در حد امكان آذوقه، تسليحات، آلات جنگى و اسبان سوارى براى ترساندن دشمنان خود و دشمنان خدا فراهم سازيد» (انفال، آيه 60). «بعضى از شما مسلمانان بايد مردم را به خير دعوت كنند، آنان را به نيكوكارى دستور دهند و از كارهاى بد باز دارند» (آل‏عمران، آيه 104).
2. توحيد كلمه، حول كلمه توحيد: قرآن مؤمنان را به وحدت دعوت مى‏كند و مى‏فرمايد: «به‏ياد داشته باشيد زمانى را كه دشمن [يكديگر [بوديد وخداوند ميان دل‏هاى شما الفت انداخت و به لطف او با هم برادر شديد» (آل‏عمران، آيه 103).
3. توجه به ارزش انديشه و تفكر حتى در ميدان جنگ: از نظر قرآن حتى در موقعيت‏هاى بسيار حساس و خطرناك مثل جنگ نيز اگر كسى از مشركان امان بخواهد تا كلام خداوند را بشنود، نه‏تنها بايد به او پناه داد، بلكه لازم است او را پس از شنيدن و تأمل كردن، به مكان امن خودش رساند تا كسى در بين راه مزاحم او نگردد. چون آنان قومى نادانند و دانستن حق آن‏هاست (توبه، آيه 6).
4. صبر و استقامت و سعه صدر: حضرت موسى(ع) وقتى پيامبر شد، از خداوند سعه صدر خواست (طه، آيه 25). خداوند پيامبر اسلام(ص) را به صبر و استقامت فرامى‏خواند و مى‏فرمايد: «از كسانى كه به زبان ايمان مى‏آورند و در عمل، در كفر از يكديگر سبقت مى‏گيرند غمگين مباش» (مائده، آيه 41) و «از زخم زبان‏ها و طعنه‏هاى منكران غمگين مشو» (يونس، آيه 65). «آنها را دعوت كن و در اين راه همان‏گونه كه امر شده‏اى استقامت بورز» (شورى، آيه 15) و «بر آنچه مى‏گويند صبر پيشه كن» (مزمل، آيه 10)، «آن‏چنان صبر پيشه كن كه پيامبران اولوالعزم صبر پيشه مى‏كردند» (احقاف، آيه 35).
5. توجه به افكار عمومى: قرآن افكار عمومى را معيار ارزش نمى‏داند، ولى در مقام تبليغ، در حد امكان، به افكار عمومى نيز توجه دارد. و اگر لازم باشد در برابر ديدگان مردم، با مخالفان خود مبارزه مى‏كند. فرعون ساحران را دعوت كرد كه با موسى مبارزه كنند و گفت: «موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مى‏آيند» (طه، آيه 59) و كوشيد كه مردم را متقاعد كند كه اين‏ها ساحرند و مى‏خواهند شما را از سرزمين خود بيرون كنند. و موسى نيز از همان موقعيت بيشترين بهره را برد (طه، آيه 4ـ63).
6. همسانى قول و فعل و عقيده: اگر انسان سخنى بگويد كه خود بدان معتقد نباشد و به آن عمل نكند، اين نوعى نفاق است. يكى از شيوه‏هاى تبليغ، شيوه الگويى است، يك مبلغ زمانى نظر مخاطبان را جلب خواهد كرد كه آنها قول و عمل و اعتقاد او را منطبق برهم ببينند، و اگر خلاف اين را احساس كنند، تأثيرپذيرى‏شان بسيار كم خواهد شد. قرآن مؤمنان را نكوهش مى‏كند كه «چرا چيزى مى‏گوييد كه انجام نمى‏دهيد؟ اين كار نزد خداوند سخت ناپسند است» (صف، آيه 2و3). هم‏چنين خطاب به اهل كتاب مى‏گويد «آيا مردم را به‏نيكى فرمان مى‏دهيد و خود را فراموش مى‏كنيد» (بقره، آيه 44).

ب. شيوه‏هاى تبليغى و جنگ روانى ويژه غيرمؤمنان

1. ظاهرسازى و نفاق: منافقان بر باطل خود تأكيد مى‏كنند و آن را حق جلوه مى‏دهند. به خدا و قيامت ايمان ندارند، ولى مى‏گويند ايمان داريم. فساد مى‏كنند، ولى مى‏گويند فقط ما اصلاحگريم. خود را عاقل و مؤمنان را سفيه مى‏دانند. قرآن مى‏فرمايد: «آگاه باشيد، اينها همان مفسدانند» (بقره، آيات 12 و 11). مؤمنان امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند، ولى منافقان به نام امر به معروف، امر به منكر مى‏كنند و به نام نهى از منكر، نهى از معروف مى‏كنند (توبه، آيه 67)؛ البته فرياد نمى‏زنند كه اى مردم كار بد بكنيد بلكه كار بد را خوب جلوه مى‏دهند، و آنگاه مى‏گويند انجام دهيد. چنان‏كه كار خوب را بد جلوه مى‏دهند و از آن نهى مى‏كنند. مسجد مى‏سازند، اما قصدشان نه عبادت، بلكه تفرقه‏افكنى است و «قسم مى‏خورند كه جز خدمت و نيكى، قصدى نداشته‏ايم» (توبه، آيات 110 ـ 107).
2. ايجاد تزلزل در باورها و ايمان مردم: يهوديان مدينه براى متزلزل كردن ايمان مسلمانان از هر وسيله‏اى استفاده مى‏كردند. يكى از راههاى ايجاد ترديد در مؤمنان اين بود كه عده‏اى از آنان در آغاز روز به ظاهر ايمان آوردند و در پايان آن روز از ايمان خود برگشتند تا بدين‏وسيله در ايمان ديگران ترديد افكنند و مؤمنان را دلسرد نمايند (آل‏عمران، آيه 72).
3. شايعه‏پراكنى: افراد منافق يا ضعيف‏الايمان هرگاه خبرى از پيروزى يا شكست مسلمانان به آنها رسد، آن را بدون تحقيق شايع مى‏سازند؛ در حالى كه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان خود كه قدرت تشخيص كافى دارند ارجاع دهند، آنان را از ريشه‏هاى آن مسائل آگاه خواهند كرد (نساء، آيه 83).
تهمتى كه به يكى از زنان پيامبر زده شد، نيز در قالب شايعه بود. خداوند عده‏اى را سرزنش مى‏كند به اين كه: چرا وقتى آن را شنيديد نگفتيد ما حق نداريم آن را به زبان آوريم... خداوند شما را اندرز مى‏دهد كه هرگز چنين كارى را تكرار نكنيد (نور، آيات 17 و 16).
براى اين‏كه شايعه مؤثر واقع نشود، مسلمانان بايد به گونه‏اى تربيت شوند كه تنها به مطالب قطعى ترتيب اثر دهند و بدانند كه از تمام اعضاى انسان، از جمله چشم و گوش و دل، سؤال خواهد شد (اسراء، آيه 36). قرآن مى‏فرمايد اگر شخص فاسقى براى شما خبرى آورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا از سرِ نادانى و تحت تأثير آن خبر، به گروهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد (حجرات، آيه 6).
4. تهمت و افترا: در زمان پيامبر شخص بى‏گناهى را به عمل منافى عفت متهم كردند (نور، آيه 11). از قراين به دست مى‏آيد كه او در جامعه آن روز شخص مهمى به شمار مى‏آمد.(11) گروهى از منافقان و به ظاهر مسلمانان مى‏خواستند از اين حادثه، به نفع خويش و به زيان جامعه اسلامى بهره‏بردارى بكنند. آن‏گاه آياتى نازل شد و با قاطعيت زن‏ها و مردهاى مؤمن را سرزنش كرد كه چرا هنگام شنيدن اين تهمت نسبت به خود (و كسانى كه مثل خود شمايند) گمان خير نبرديد؟ چرا نگفتيد اين يك دروغ بزرگ و آشكار است؟ چرا چهار شاهد بر آن نياوردند؟ اكنون كه چنين شاهدانى نياورده‏اند از دروغ‏گويانند (نور، آيه 12).
5. ايجاد تفرقه بين مؤمنان: مشركان از اتحاد مسلمانان و از بين رفتن نزاع‏هاى قبل از اسلام خشمگين بودند. يكى از يهوديان به نام شاس بن قيس كه پيرمردى تاريك‏دل بود، زمانى كه طايفه اوس و خزرج را در دوستى ديد، تصميم گرفت دوباره آنان را به جنگ وادارد، از اين رو جنگ‏ها و خونريزى‏ها و اختلافات گذشته را براى آن‏ها يادآورى كرد. اتفاقا اين نقشه كارساز شد و آن‏ها دوباره با هم اختلاف كردند، و نزديك بود با يكديگر بجنگند كه خبر به پيامبر رسيد و آياتى نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر از اهل كتاب اطاعت كنيد شما را دوباره به كفر باز مى‏گردانند (آل‏عمران، آيه 100).

ج. شيوه‏هاى برخورد قرآن با تبليغات و جنگ روانى مخالفان

1. دعوت به هماوردى: پيامبر و مؤمنان كه به حقانيت خود اطمينان دارند، گاهى دشمن را به «تحدّى» و مبارزه فرهنگى دعوت مى‏كنند. يكى از اين موارد درباره حقانيت قرآن است. خداوند مى‏فرمايد: اگر درباره آنچه بر بنده خود (پيامبر) نازل كرده‏ايم، ترديد داريد يك سوره همانند آن بياوريد و اگر اين كار را نكرديد ـ كه هرگز نخواهيد كرد ـ پس بترسيد از آتشى كه هيزم آن گناهكارانند ... (بقره، آيات 4ـ23).
نمونه ديگرى از اين مبارزه‏طلبى، «مباهله»(12) است. مسيحيان نجران، ادعا مى‏كردند عيسى (ع) فرزند خداست و بعد از علم به مطلب حق، باز هم با پيامبر به مجادله برخاستند و از قبول حق طفره رفتند، آنگاه آيه نازل شد كه اى پيامبر! به آنان بگو بياييد ما با زنان و فرزندان و نفوس خود و شما نيز با زنان و فرزندان و نفوس خود مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار بدهيم تا معلوم شود كه خداوند دعاى كدام يك از ما را مستجاب مى‏كند (آل‏عمران، آيه 61). مقدمات مباهله فراهم شد و مسيحيان نجران فهميدند كه زيان خواهند ديد و از انجام آن سرباز زدند و به قبول جزيه تن در دادند.
2. تقويت روحيه مؤمنان با امداد غيبى: در جنگ بدر مؤمنان از نظر نيروى انسانى و امكانات با كافران بسيار نابرابر بودند، مسلمانان در ميدان جهاد، از درگاه الهى تقاضاى يارى كردند و خداوند براى شادى و اطمينان قلبى آنان، هزار فرشته را به ياريشان فرستاد (انفال، آيات 10و9). در آن شب خواب آرام‏بخش آنان را فراگرفت، بارانى از آسمان باريد و آنان را پاك كرد و پليدى‏هاى شيطان را از آن‏ها زدود و دل‏هاى آنان را محكم و گام‏هايشان را استوار گرداند (انفال، آيه 11). در قلوب كافران رعب انداخت و مؤمنان را به مبارزه جدى‏تر تشويق كرد (انفال، آيه 12).
3. تعظيم شعائر(13) الهى: خداوند مى‏فرمايد: «بزرگ داشتن شعائر الهى نشانه تقواى دل است» (حج، آيه 32). اين شعائر شامل سرفصل‏هاى آيين الهى و برنامه‏هاى كلى است. بعضى از مصاديق شعائر الهى در قرآن عبارتند از: قربانى كردن شترهاى فربه، (حج، آيه 36) سعى بين صفا و مروه (بقره، آيه 158)، ولى شعائر الهى منحصر به اينها نيست. بزرگداشت شعائر دينى مخصوصا به صورت جمعى نوعى تبليغ و مقابله با جنگ روانى محسوب مى‏شود.

د. شيوه‏هاى تبليغى مشترك بين مؤمنان و غيرمؤمنان

1. استفاده از مثل و تشبيه و كنايه: اين شيوه در قرآن فراوان به كار رفته است. براى مثال كسانى را كه دوستانى غير از خدا اختيار كرده‏اند، به عنكبوت مثل مى‏زند كه سست‏ترين خانه‏ها را براى خود مى‏سازد (عنكبوت، آيه 41). و نيز مى‏فرمايد: رفتارهاى خوب كسانى كه به خدا كافر شدند، مانند آن است كه تند بادى در روزى طوفانى بر خاكسترى بوزد و همه آن را با خود ببرد كه صاحبان آن هيچ بهره‏اى از آن نبرند (ابراهيم، آيه 18). هم‏چنين منافقان را تشبيه مى‏كند به كسانى كه آتشى افروخته‏اند، همين كه نور مى‏دهد، خدا نورشان را مى‏برد و آن‏ها را در ميان تاريكى رها مى‏كند و آنان در آن حالت، كر و لال و كورند (بقره، آيات 18ـ17).
2. افشاگرى: كفار انگيزه‏هايى دارند، ولى گاهى آن را بيان نمى‏كنند، قرآن درباره آن‏ها و انگيزه‏هايشان افشاگرى مى‏كند و مى‏گويد آنان نمى‏خواهند ايمان بياورند؛ هرگاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند آنان نيست برايشان آورد، كبر ورزيدند، گروهى را دروغگو خواندند و گروهى را كشتند و از سرِ استهزا گفتند دل‏هاى ما در غلاف است (بقره، 88ـ87). اينان اصلاً ايمان ندارند، اما مى‏گويند ما به آنچه بر پيامبرمان نازل شده ايمان داريم. قرآن مى‏گويد اگر مؤمن بوديد، پس چرا پيش از اين، پيامبران را مى‏كشتيد؟ (بقره، آيه 91). به مؤمنان مى‏گويد انگيزه كفار اين است كه مى‏خواهند شما هم مثل آن‏ها كافر شويد (بقره، آيه 109).
3. دعوت دشمن با نگاه به آينده: قرآن درباره سختى وضع كافران در قيامت مى‏فرمايد: «به يقين كسانى كه كافر شدند اگر تمام آنچه را كه روى زمين است و همانند آن مال آنها باشد و همه آن را براى نجات از كيفر روز قيامت بدهند از آنان پذيرفته نمى‏شود (مائده، آيه 36). باز مى‏فرمايد: بى‏گمان كسانى كه با خدا و فرستاده او مخالفت مى‏كنند ذليل خواهند شد، همان‏گونه كه پيش از ايشان نيز ذليل شدند (مجادله، آيه 5).
4. اميد به آينده‏اى روشن: اميد بخشيدن به مؤمنان در مقابل غيرمؤمنان از شيوه‏هاى بسيار متداول قرآنى است. مى‏فرمايد: سستى نكنيد و غمگين نشويد، كه شما برتريد اگر مؤمن باشيد. اگر به شما آسيبى رسيد، به آنان نيز آسيبى نظير آن رسيده است. ما اين روزهاى شكست و پيروزى را به نوبت ميان مردم مى‏گردانيم تا از آن پند گيرند و خداوند مؤمنان واقعى را معلوم سازد (آل‏عمران، آيات 140ـ139). به پيامبر مى‏گويد ما تو را پيروزى بخشيديم؛ چه پيروزىِ آشكارى. (فتح، آيه 1) اوست كه در دل‏هاى مؤمنان آرامش فرو مى‏فرستد و بر ايمان آنان مى‏افزايد و سپاهيان آسمان‏ها و زمين از آنِ خداست ... (فتح، آيه 4).
5. بى‏اعتنايى به خصم: كفار براى آزار پيامبر و مؤمنان، سخنان لغو و بيهوده‏اى درباره قرآن مى‏گفتند و اگر مسلمانان در مجالس آن‏ها شركت مى‏كردند و به سخنان آنان گوش مى‏دادند، آن‏ها بر اين كار تشويق مى‏شدند؛ سپس آيه نازل شد كه هرگاه كسانى را مشاهده كردى كه آيات ما را استهزا مى‏كنند، از آن‏ها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند (انعام، آيه 68).
6. تمسخر و تضعيف روحيه: برخى عجله داشتند كه چرا يارى خداوند به پيامبرش، زودتر فرا نمى‏رسد. قرآن پاسخ داد كه هركس گمان مى‏كند كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد، ريسمانى به سقف خانه خود بياويزد و خود را از آن آويزان كند و نَفَس خود را قطع كند ... (حج، آيه 15).
گاهى دشمنان پيامبر از سر تمسخر، از آن حضرت تقاضاى عجله در عذاب داشتند، قرآن به آرامى و بدون رفتار واكنشى، پاسخ مى‏دهد كه وعده خدا هرگز تخلف‏بردار نيست (حج، آيه 47). قرآن انسان‏هاى پرنخوت و مغرور را مسخره مى‏كند و مى‏گويد: در روى زمين به نخوت گام برندار، چرا كه هرگز زمين را نتوانى شكافت و از نظر بلندى نيز هرگز به كوه‏ها نتوانى رسيد (اسراء، آيه 37).

ه . پيشگيرى و مقاوم‏سازى مؤمنان در مقابل جنگ روانى غيرمؤمنان

1. توجه دائمى به زمينه‏هاى فرهنگى ـ اجتماعى: هيچ شيوه جنگ روانى در زمينه نامناسب، استمرار و توفيق نمى‏يابد. زمينه‏هاى فرهنگى ـ اجتماعى را مى‏توان به چتر امنيتى بزرگى تشبيه كرد كه بر سر ما سايه گسترده است و با هر خطا و كم‏توجهى سوراخى در آن ايجاد مى‏شود. هر قدر اين خطاها و كم‏توجهى‏ها بيشتر باشد، اين سوراخ‏ها بيشتر مى‏شود و ناگهان متوجه مى‏شويم كه اين چتر آن قدر سوراخ شده است كه ديگر در مقابل دشمن، قدرت حمايت از ما را ندارد. اگر اعتقادات دينى موردنظر را به جامعه آموزش ندهيم، اگر حرف ما با عملِ ما متفاوت شد، اگر از توجه به نسل جوان غافل شديم و ...، با هر كدام از اين‏ها ضربه‏اى هولناك به اين چتر وارد مى‏شود، و در نهايت، اگر اخلاق عمومى به سوى اخلاق بدون معنويت پيش برود، ديگر نبايد سخن از چتر حمايتى براى دينداران گفت.
2. تأكيد بر همبستگى و هماهنگى: اسلام بر وحدت و همبستگى تأكيد زيادى دارد. اين مطلب نه در حد يك شعار، بلكه به عنوان يك استراتژى بايد شناخته شود. اگر اين هماهنگى در جامعه ضربه ديد، گويا آن چترِ حمايتى پاره شده است و اگر اين ناهماهنگى‏ها به صورت تقابل و رودررويى درآيد، نه تنها قدرت حمايت ندارد، بلكه خود باعث ناآرامى مى‏شود. در قرآن آيات متعددى بر اين موضوع دلالت دارد:
خداوند كسانى را كه مثل بنيانى آهنين در راهِ او پيكار مى‏كنند دوست دارد (صف، آيه 4). با نصرت خود و با ايجاد الفت بين مؤمنان، پيامبرش را تقويت مى‏كند و الفتى كه پيامبر با صرف كردن همه اموال روى زمين هم نمى‏توانست آن را ايجاد كند (انفال، آيه 63). هم‏چنين خداوند مؤمنان را برادر مى‏داند (حجرات، آيه 10).
3. حفظ آمادگى و بسيج نيروها: اين آمادگى ممكن است آمادگى نظامى، اقتصادى، سياسى، فرهنگى و ... باشد. همان‏گونه كه در زمينه‏هاى نظامى، آمادگىِ كامل لازم است (انفال، آيه 60). و در زمينه‏هاى فرهنگى هم اين آمادگى ضرورى است. جامعه اسلامى بايد از حيث علمى، به قدرى توانمند باشد كه مهاجم احساس خطر كند و درصدد هجوم برنيايد.
4. آگاه كردن مردم از شيوه‏هاى جنگ روانى: بايد مردم از ترفندهاى تبليغى و روانى دشمن آگاه كرد، تا به آسانى فريب نخورند. اگر شايعه و ابزارها و اهداف آن براى مردم روشن شود، ديگر اين حربه، مؤثر نخواهد بود.
به همين جهت روشن و شفاف نمودن هدف نهايى ايمان و كفر، (صف، آيات 5 و 4) غلو نكردن در دين، (نساء، آيه 171) تذكر به اين كه همواره بايد مواظب شيطان باشيم و بدانيم كه او دشمن آشكار انسان است (يوسف، آيه 5) از جمله مواردى است كه باعث پيشگيرى و مقاوم‏سازى مردم در مقابل جنگ روانى دشمن مى‏شود.

منابع فارسي

ـ آتكينسون و ديگران، زمينه روان‏شناسى، ترجمه براهنى و ديگران، تهران: رشد، 1368.
ـ آلپورت، گردون، روان‏شناسى شايعه، ترجمه ساعد دبستانى، 1374.
ـ ابى‏جعفر محمد ابن الحسن ابن على الطوسى، المبسوط فى فقه الاماميه، تهران: المكتبة المرتضويه، 1363.
ـ ارونسون، روان‏شناسى اجتماعى، ترجمه حسين شكركن، تهران: رشد، 1366.
ـ العوينى، محمدعلى، ترجمه محمدسپهرى، امپرياليزم تبليغى با تبليغات بين‏المللى، تهران: سازمان تبليغات اسلامى، 1369.
ـ بركويتس، لئونارد، روان‏شناسى اجتماعى، ترجمه محمدحسين فرجاد، تهران: اساطير، 1372.
ـ حالتى كى. جى. تبليغات و نقش آن در سياست خارجى، ترجمه حسين حسينى، 1372.
ـ حرالعاملى، محمد ابن الحسن، وسايل الشيعه، تهران: كتابفروشى اسلاميه، 1403.
ـ حسينى، حسين، مجموعه مقالات همايش جنگ روانى، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.
ـ حيدرى، احمدرضا، خلاصه مقالات تبليغ و تبليغات (مندرج از مطبوعات ايران، 67ـ59)، تهران: سازمان تبليغات، 1371.
ـ خندان، محسن، تبليغ اسلامى و دانش ارتباطات اجتماعى، تهران: سازمان تبليغات، 1374.
ـ دستغيب شيرازى، سيدعبدالحسين، گناهان كبيره، تهران: انتشارات جهان، چاپ ششم.
ـ زين‏الدين بن على العاملى، مسالك الافهام الى تنقيح شرايع الاسلام، قم: مؤسسه المعارف الاسلاميه، 1413.
ـ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، خط توطئه، تهران: 1366.
ـ شجاع، سيدمظفر، مجموعه مقالات همايش جنگ روانى، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.
ـ طباطبايى، محمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه محمدباقر موسوى همدانى، قم: جامعه مدرسين، 1374.
ـ طبرسى، مجمع البيان فى تفسير القرآن، بيروت: دارالمعرفه، 1408.
ـ عبدالوهاب كميل، نگرشى بر جنگ روانى در صدر اسلام، ترجمه محمدتقى رهبر، تهران: بعثت، 1374.
ـ فولادوند، محمدمهدى، ترجمه قرآن مجيد، تهران: دارالقرآن الكريم، 1373.
ـ قرائتى، محسن، قرآن و تبليغ، 1372.
ـ قمى، عباس، مفاتيح الجنان، تهران: كتابچى، 1370.
ـ كريمى، يوسف، مجموعه مقالات همايش جنگ روانى، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.
ـ كلاين برگ، روان‏شناسى اجتماعى، ج2، ترجمه على‏محمد كاردان، تهران: انديشه، 1346.
ـ كلينى، محمد ابن يعقوب، اصول كافى، بيروت: دارالاضواء، 1413.
ـ گنجى، حمزه، روان‏شناسى عمومى، تهران: بعثت، 1372.
ـ متولى، كاظم، روابط عمومى و تبليغات، تهران: بهجت، 1372.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، بيروت: دارالاضواء، 1413.
ـ محمود عويس ـ منصور محمد، جنگهاى روانى پيامبر، ترجمه احمد باكوبه و ديگران، تهران: جهاد دانشگاهى، 1368.
ـ مطهرى، مرتضى، داستان راستان، ج1، قم: صدرا، 1366.
ـ مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن كريم، قم: اميرالمؤمنين، 1378.
ـ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1371.
ـ منصور و دادستان، ديدگاه پياژه در گستره تحول روانى، تهران: بعثت، 1374.
ـ نصيرالدين طوسى. اخلاق ناصرى، تصحيح مينوى و مدرسى، تهران: خوارزمى، 1369.
ـ ويليام داقرتى، جنگ روانى، ترجمه حسين حسينى، 1372.

منابع انگليسي

Aronson, Elliot, (1991) The Social Animal 6thed, Newyork.
Arthur & Reber, (1985) Dictionary of Psychology.
Baron, R. P. & Byrne, (1997) Social Psychology, Boston.
Hewstone, Miles etal,(1997) Blackwell Reader in Social Psychology. oxford.
Sabini, John ,(1994) Social Psychology, 2th, Newyork.
Malim, Tony,(1997) Social Psychology, 2th, Houndmills, Macmillan press.
Pines, Ayala. etal,(1993) Experiencing Psychology 3th, Newyork, Mcgraw - Hill.
1 عضو هيئت علمى پژوهشكده حوزه و دانشگاه.
2 . Brain washing.
3 . Hypnosis.
4 . Terence Qualter.
5. Yuong. K.
6. براى توجه بيشتر به گستره مباحث تبليغات و جنگ روانى، ر.ك:
ـ حيدرى، احمدرضا، خلاصه مقالات تبليغ و تبليغات مندرج در مطبوعات ايران (67ـ59).
ـ العوينى، محمدعلى، امپرياليزم تبليغى يا تبليغات بين‏المللى، ترجمه محمد سپهرى، 1369.
ـ متولى، كاظم، روابط عمومى و تبليغات، 1372.
ـ خندان، محسن، تبليغ اسلامى و دانش ارتباطات اجتماعى، 1374.
ـ آلپورت گُردُن و لئوپُسمَن، روان‏شناسى شايعه، ترجمه ساعد دبستانى، 1374.
7 . روشن است كه نگاه به انگيزه‏هاى جامعه در حيطه‏هاى اقتصاد و فرهنگ و سياست، بسيار پيچيده‏تر از نگاه به انگيزه‏هاى فرد است؛ فقط منظور اين است كه در جامعه هم ترتب‏انگيزه‏ها وجود دارد.
8 . البته اين سخن بدين معنا نيست كه هركسى از زنان و جوانان و حقوق استيفا نشده آنان سخن گفت، قصد سوء استفاده دارد.
9. معمولاً مؤمنان جنگ روانى را شروع نمى‏كنند، بلكه ابتدا تبليغ مى‏كنند. اين تبليغ نقش پيشگيرى و مقاوم‏سازى در مقابل جنگ روانى دشمن را دارد.
10. اصولاً تبليغات مورد نظر قرآن از نوع «Propagation» و به معنى اشاعه و ترويج و تكثير است.
11 . در اين كه آن فرد چه كسى بوده است، اختلاف هست؛ دو شأن نزول (در مورد عايشه و ماريه كه از همسران پيامبر بودند) براى آيه ذكر شده است.
12. مباهله يعنى نفرين طرفينى به يكديگر.
13 . شعائر جمع شعيره و به معنى علامت و نشانه است.

مقالات مشابه

راههاى مبارزه با فشارهاى روانى از منظرقرآن

نام نشریهفصلنامه مشکوة

نام نویسندهمهدی سلطانی رنانی